امروز خیلی خسته بودم اصلا حوصله کلاس رو نداشتم خوابم می امد ولی هر جور شده خودم رو به کلاس رسوندم همین طور که سر کلاس نشسته بودم خوابم برد...
وقتی از خواب بیدار شدم سه تا سوال روی تخته نوشته شده بود.سوالا رو نوشتم وبعدش هم رفتم.
جلسه ی بعد که اومدم به استاد گفتم:من جواب سوال اولی رو که روی تخته نوشته بودید رو پیدا کردم ولی متاسفانه نتوانستم جواب بقیه سوالا رو پیدا کنم .
بعد از گفتن این حرف استاد با تعجب به من نگاه می کرد .بعد گفت تو واقعا جواب سوال اول رو پیدا کردی.؟؟؟!!
-بله چه طور مگه؟ مگه نباید پیداشون می کردم؟
-اون سوالایی که روی تخته نوشته شده بودن جز سوالای گنگ دنیا بودن.!!!
این داستان نشون دهنده ی چی بود؟"اینکه خواستن توانستن است؟" یا اینکه خودمون رو باور داشته باشیم یا اشاره به قضیه رازداشت؟ یا هر چیز دیگه ای؟لطفا اگر مایلید جواب این سوال رو تو قسمت نظرات برام بنویسید
نظرات شما عزیزان:
shadi 
ساعت13:45---14 آذر 1392